دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311420160201Identification of two commercial strains of Iranian and French rainbow trout (Oncorhynchus mykiss) using PCR-RFLP techniqueتفکیک دو سویه تجاری ماهی قزل آلای ایرانی و فرانسوی با استفاده از تکنیک PCR-RFLP5111301110.22055/ivj.2016.13011FAسمیه ایرجیفارغ التحصیل ارشدرامین مناف فرعضو هیات علمی پژوهشکده آرتمیا و جانوران آبزیابوالقاسم اسماعیلی فریدونیدانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری- عضو هیات علمی گروه شیلاتصمد زارعگروه زیست شناسیJournal Article20141104 In order to identify polymorphisms in the growth hormone gene for rainbow trout (<em>Oncorhynchus mykiss</em>), a total of 20 different samples were prepared from both Iranian and French populations and DNA extraction was performed using CTAB method. The polymerase chain reaction (PCR) was amplified fragment of 1825 bp the growth hormone gene. The amplified fragments were using enzymes including. Tag I, <em>Hinf</em> I, <em>Mbo</em>1,<em> Alu</em>I,<em> Hin</em>III,<em> Hpa</em>II and <em>Nde</em>I and fractionated on the 3% agarose gelelectrophoresis. In enzymatic digestion of the PCR products, <em>Alu</em> I and <em>Tag</em> I enzymes show polymorphism with a new pattern in 450 and 600 bp (by <em>Alu</em> I) and a new 500 bp (by <em>Tag</em>I) which was different among Iranian and French populations. According to the present results, we could suggest that the enzymes <em>Alu</em>I and <em>Tag</em>I can be used as molecular markers for the identification of these two populations; and also be useful to distinguish between imported and native trout populations in aquaculture industry. به منظور شناسایی چندشکلی (پلیمورفیسم) موجود در ژن هورمون رشد در ماهی قزلآلای رنگینکمان، تعداد 20 نمونهی مختلف از دو نژاد ایرانی و فرانسوی تهیه و استخراج DNA به روش CTAB انجام گرفت. واکنش زنجیرهای پلیمراز ((PCR جهت تکثیر قطعهی bp1825 ژن هورمون رشد انجام و قطعهی تکثیر شده با استفاده از آنزیمهای شاخص (<em>Tag</em> I، <em>Hinf</em> I،<em>Mbo</em> 1، <em>Alu</em> I، <em>Hin</em> III، <em>Hpa</em> II و <em>Nde</em> I) تحت هضم آنزیمی و الکتروفورز با ژل آگارز 3 درصد قرار گرفت. در بررسی برش آنزیمی محصول PCR، دو آنزیم <em>Tag</em> I و <em>Alu</em> I توانستند چندشکلی در الگوی برش آنزیمی در ناحیهی bp450 و bp600 در آنزیم <em>Alu</em> I وbp 500 در آنزیم <em>Tag</em> I مابین جمعیت ماهیان ایرانی و فرانسوی را نمایان سازند. بر اساس نتایج، به نظر میرسد که آنزیمهای <em>Alu</em>I و <em>Tag</em> I میتوانند به عنوان مارکرهای مولکولی مناسب برای شناسایی این دو جمعیت استفاده شده و در صنعت آبزیپروری برای تشخیص دو جمعیت قزلآلای وارداتی و بومی مفید واقع گردند.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311420160201Effect Thymus vulgaris and Mentha pulegium powders on performance, carcass characteristics and some blood parameters of broilers under heat stress conditionبررسی تاثیر پودر گیاهان آویشن و پونه بر عملکرد، خصوصیات لاشه و برخی فراسنجههای خونی جوجههای گوشتی تحت تنش گرمایی12251301410.22055/ivj.2016.13014FAعلی پیرمحمدیدانشجوی کارشناسی ارشدمحسن دانشیارهیات علمی گروه علوم دامی دانشگاه ارومیهپرویز فرهومندهیات علمی گروه علوم دامی دانشگاه ارومیهJournal Article20150206 Heat stress worsens the performance through the physiologic changes in the body of the poultry. This study was designed to investigate the effect of <em>Thymus vulgaris</em> and <em>Mentha</em> <em>pulegium</em> powders on performance, carcass characteristics and some blood parameters of broiler chickens under heat stress. Two hundred one-day-old male Ross chicks were used in a completely randomized design with 4 treatments and 5 replicates each (10 birds for each replicate pen). Treatments were the control diet, 0.5% <em>Mentha pulegium</em>, 0.5% <em>Thymus</em> <em>vulgaris</em> and 0.5% mixture of both <em>Thymus vulgaris</em> and <em>Mentha pulegium</em>. The results showed that body weight gain was increased by consumption of all the experimental treatments during the finisher and whole the experimental periods as compared to control. <em>Thymus</em> <em>vulgaris</em> or mixture of both plants caused the decreased feed conversion ratio. The consumption of all experimental treatments increased the abdominal fat but the increment due to <em>Thymus vulgaris</em> consumption was greater than that of <em>Mentha pulegium</em> or the mixture of both plants. <em>Mentha pulegium</em> increased the blood triglyceride as compared to the other treatments. Moreover, consumption of both plants decreased the blood urea. Furthermore the birds receiving <em>Thymus vulgaris</em> had the higher hematocrit in comparison with control and the <em>Mentha pulegium</em> received birds. Totally, the consumption of <em>Thymus vulgaris</em> and <em>Mentha</em> <em>pulegium</em> alone or together causes the better body weight gain and feed conversion ratio probably through the improvement in feed digestion. تنش گرمایی از طریق ایجاد تغییرات فیزیولوژیک در بدن باعث بدتر شدن عملکرد در طیور میگردد. این تحقیق به منظور بررسی تأثیر پودر گیاهان آویشن و پونه در جیرهی جوجههای گوشتی بر عملکرد، خصوصیات لاشه و برخی فراسنجههای خونی در شرایط تنش گرمایی دورهای صورت گرفت. دویست قطعه جوجهی نر یک روزه سویهی راس در قالب طرح کاملاً تصادفی با 4 تیمار و 5 تکرار به ازای هر تیمار (10 جوجه در هر تکرار) استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل جیرهی شاهد، 5/0 درصد پونه، 5/0 درصد آویشن و 5/0 درصد مخلوط آویشن و پونه بودند. نتایج نشان داد که وزنگیری در دروهی پایانی و کل دوره با مصرف همهی تیمارهای آزمایشی در مقایسه با شاهد افزایش پیدا مینماید (05/0P<). مصرف آویشن و مخلوط آویشن و پونه باعث کاهش ضریب تبدیل خوراک شدند (05/0P<). مصرف همهی تیمارهای آزمایشی منجر به افزایش چربی حفرهی بطنی گردید ولی میزان افزایش ناشی از مصرف آویشن بالاتر از مقدار مربوط به پونه و یا مخلوط پونه و آویشن بود (05/0P<). مصرف پونه به تنهایی میزان تریگلیسرید خون را در مقایسه با سایر تیمارهای آزمایشی افزایش داد (05/0P<). همچنین مصرف آویشن و پونه باعث کاهش اوره خون گردید (05/0P<). به علاوه جوجههای دریافت کنندهی آویشن هماتوکریت بالاتری در مقایسه با جوجههای دریافت کنندهی تیمار شاهد و دریافت کنندهی پونه داشتند (05/0P<). به طور کلی مصرف مجزا یا توام پودر آویشن و پونه احتمالاً از طریق بهبود هضم خوراک و همچنین کاهش آسیبهای کلیوی باعث بهبود وزنگیری و ضریب تبدیل خوراک میگردد. دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311420160201Study on some hematologic and biochemical factors in asymptomatic cattle infected with Theileria annulataبررسی برخی فاکتورهای هماتولوژیکی و بیوشیمیایی در گاوان فاقد علایم بالینی آلوده به تیلریا آنولاتا26331301510.22055/ivj.2016.13015FAحسین حمیدی نجاتدانشیار گروه پاتوبیولوژی دانشکده دامپزشکیمحمد راضی جلالیاستاد کلینیکال پاتولوژی، گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازآریا رسولیدانشیار بیماریهای دامهای بزرگ، گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازمرتضی نورمحمدیدانشآموخته کارشناسی ارشد انگلشناسی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20141020<em> Theileria annulata </em>is one of the protozoan parasites which is transmitted by hard ticks and causes tropical theileriosis in cattle and buffaloes. This disease is one of the most important economic loss producing causes in several countries. This survey was conducted on 90, 2-5 years old native cattle (30 healthy, 30 involved with theileriosisand 30 asymptomatic cattle infected with <em>Theileria</em>). Blood samples were collected and then some hematologic and biochemical parameters were analyzed. The results revealed that in the involved group, RBC, PCV, HB, MCHC and WBC measures were significantly reduced compared with control group (P<0.05). The number of eosinophils in the involved and infected asymptomatic group were significantly higher than control (P<0.05), but the number of neutrophils were significantly less than control and asymptomatic groups (P<0.05). The counts of lymphocytes were also significantly lower in the involved and infected asymptomatic cattle than controls (P<0.05). Only PLT, lymphocyte, eosinophil and neutrophil rates had significant changes in asymptomatic infected cattle (P<0.05). The serum activity of ALT, AST, ALP and the amount of BUN were also significantly higher in the involved group compare to controls (P<0.05). The present investigation showed that unlike the involved group, studied parameters were returned to normal range in asymptomatic infected cattle after recovering from the disease.<em> تیلریا آنولاتا </em>یکی از تک یاختههای خونی منتقل شونده توسط کنههای سخت در گاو و گاومیش است که باعث ایجاد تیلریوزیس گرمسیری در گاوان آلوده میشود. این بیماری به عنوان یکی از بیماریهای مهم به وجود آورندهی خسارات اقتصادی در بسیاری از کشورها است. در بررسی حاضر از تعداد 90 رأس گاو مادهی 2 الی 5 سالهی بومی در شهر اهواز (30 رأس فاقد آلودگی تکیاختهای، 30 رأس مبتلا به تیلریوزیس، 30 رأس آلوده به <em>تیلریا</em> و فاقد نشانهی بالینی) خونگیری به عمل آمد و سپس برخی از فاکتورهای هماتولوژی و بیوشیمیایی آنها مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که در گروه مبتلا به تیلریوز میزان RBC، HB، PCV، MCHC، WBC به شکل معنیداری از گروه کنترل کمتر است (05/0>P). در گروه مبتلا به تیلریوز و گروه آلودهی فاقد نشانه، شمارش تعداد ائوزینوفیل به شکل معنیداری از گروه کنترل بیشتر، ولی شمارش تعداد نوتروفیل در گروه مبتلا به تیلریوز به شکل معنیداری از گروه کنترل و گروه آلودهی فاقد نشانه کمتر بود (05/0>P). شمارش تعداد لنفوسیت نیز در درگروه مبتلا به تیلریوز و گروه آلودهی فاقد نشانه نیز نسبت به گروه کنترل به شکل معنیداری کمتر بود (05/0>P). در بررسی گروه آلودهی فاقد نشانههای بالینی، تنها پلاکت، لنفوسیت، نوتروفیل و ائوزینوفیل تغییرات معنیداری نشان دادند (05/0>P). میزان فعالیت آنزیمهای ALT، AST، ALP و همچنین مقادیر BUN گروه بیمار نیز به شکل معنیداری از گروه کنترل بیشتر بود (05/0>P). بررسی حاضر نشان داد که برخلاف گروه مبتلا به بیماری، در گاوان آلودهی فاقد نشانهی بالینی، فاکتورهای مورد بررسی پس از طی دورهی بیماری به حالت طبیعی باز میگردند. دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311420160201Seroprevalence of Lyme disease and Q fever in referred dogs to veterinary hospital of Ahvazبررسی شیوع سرمی بیماری لایم و تب کیو در سگهای ارجاعی به بیمارستان دامپزشکی اهواز34411301610.22055/ivj.2016.13016FAعلی رضاییدانشگاه شهید چمرانداریوش غریبیدانشگاه شهید چمرانمهدی پورمهدی بروجنیاستاد/دانشگاه شهید چمران اهوازبهمن مصلی نژاددانشگاه شهید چمرانJournal Article20140917 Lyme disease and Q fever are zoonotic diseases caused by two gram negative bacteria,<em> Borrelia burgdorferi</em> and <em>Coxiella</em><em>burnetii,</em> respectively. The aim of this study was to determine the seroprevalence of <em>Borrelia burgdorferi</em> and <em>Coxiella burnetii</em> in the referred dogs to Veterinary Hospital of Shahid Chamran University of Ahvaz. Serum samples from 182 dogs referred to Veterinary Hospital with different sex, race and age was collected and examined by ELISA assay. The collected data was analyzed by using SPSS version 16 and Kolmogorov-Smirnov and Mann Whitney tests. Seroprevalence of both Q fever and Lyme disease was 0.55% (95% CI: 0-2.7%) The present study showed seroprevalence of Lyme disease and Q fever in the referred dogs to Veterinary Hospital of Ahvaz is negligible and these animals do not have an important role in the epidemiology of these two diseases. For clarification of the epidemiological situation, other animals must be considered. بیماری لایم و تب کیو بیماریهای مشترکی هستند که به ترتیب به وسیلهی دو باکتری گرم منفی<em> بورلیا بورگدورفری</em> و <em>کوکسیلا بورنتی</em> ایجاد میشوند. هدف از مطالعهی حاضر بررسی شیوع سرمی <em>بورلیا بورگدورفری</em> و <em>کوکسیلا بورنتی</em> در سگهای ارجاعی به بیمارستان دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز بود. نمونههای سرمی از 182 قلاده سگ ارجاعی به بیمارستان از جنس، نژاد و سنین مختلف جمعآوری شد و با روش الایزا از نظر <em>کوکسیلا بورنتی</em> و<em> بورلیا بورگدورفری</em> ارزیابی شدند. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS نسخهی 16 و آزمون کولموگروف اسمیرنوف و مانویتنی ارزیابی شدند. شیوع سرمی هر دو بیماری تب کیو و لایم 55/0 درصد (فاصلهی اطمینان 95 درصد 7/2 – 0 درصد) بود. بررسی حاضر نشان داد، شیوع سرمی تب کیو و بیماری لایم در سگهای ارجاعی به بیمارستان دامپزشکی اهواز ناچیز است و این حیوان در اپیدمیولوژی این دو بیماری مشترک نقش بارزی ندارند و بایستی به منظور روشن شدن وضعیت اپیدمیولوژیک بیماری حیوانات دیگر منطقه مد نظر قرار بگیرند.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311420160201Effect of dietary Zataria multiflora on growth performance and carcass oxidation in broiler chickensاثر آویشن شیرازی در جیره بر بازده رشد و میزان اکسیداسیون لاشه در جوجههای گوشتی42511299610.22055/ivj.2016.12996FAالهام صالحیدانش آموخته ی دکتری حرفه ای دامپزشکی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایرانشهاب بهادرانگروه علوم درمانگاهی دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایرانعزیزالله فلاح مهرجردیگروه بهداشت مواد غذایی دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایرانعبدالناصر محبیگروه علوم درمانگاهی دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایرانJournal Article20140812 In recent years, medicinal plants are wildly used in industry. The aim of the present study was to evaluation of effect of dietary <em>Zataria multiflora </em>on growth performance and carcass oxidation in broiler chickens. One hundred and eighty broiler chicks (Ross 308, one day old) were purchase and divided to four groups (each group contain 45 chickens in 3 replicates). Group 1 (control) received basal ration. Group 2 received basal ration plus 0.25% <em>Zataria multiflora </em>Bioss. Group 3 received basal ration plus 0.5% <em>Zataria multiflora </em>Bioss. Group 4 received basal ration plus 1% <em>Zataria multiflora </em>Bioss. Chicks were raised on floor-pen under standard conditions for 6 weeks. At day 14, 28 and 42 of age, all chicks weigh and after determining the given food to each pen, feed conversion ratio (FCR) were calculated. After killing, the breast samples were taken and stored at refrigerated temperature for 12 days. The samples were periodically analyzed at 3-dayes intervals for lipid oxidation measurement. Final body weight of the group fed 0.25% and 0.5% <em>Zataria multiflora </em>Bioss were significantly higher than control group (p<0.05). At the first day of analysis, no significant differences were observed in lipid oxidation among the groups. In the other days, lipid oxidation was significantly lower in the groups fed 0.5% and 1% <em>Zataria multiflora </em>Biosscompared with the control group (p<0.05). Due to the decrease of body weight in the group fed 1% of <em>Zataria multiflora </em>Biossleaves, usage of 0.5% <em>Zataria multiflora </em>Biossin diet of broiler chicken is suggested to inhibit the lipid oxidation during refrigerated storage without inappropriate effect on growth performance. در سالهای اخیر تحقیق و استفاده از گیاهان دارویی در صنایع مختلف رو به افزایش است. هدف از این مطالعه، بررسی اثر آویشن شیرازی در جیره بر بازده رشد و میزان اکسیداسیون لاشه در جوجههای گوشتی بود. تعداد 180 قطعه جوجهی گوشتی راس 308 یک روزه خریداری شد و به 4 گروه 45 قطعهای تقسیمبندی گردید به شکلی که گروه 1 دریافتکنندهی جیرهی پایه، گروه 2 دریافت کنندهی جیرهی پایه به اضافه 25/0 درصد آویشن شیرازی، گروه 3 دریافتکنندهی جیرهی پایه به اضافه 5/0 درصد آویشن شیرازی و گروه 4 دریافتکنندهی جیرهی پایه به اضافه 1 درصد آویشن شیرازی در کل دوره آزمایش بود. جوجهها از 1 تا 42 روزگی تحت شرایط استاندارد روی بستر پرورش یافتند. در سنین 14، 28 و 42 روزگی همهی گروهها وزنکشی شد و میزان دان مصرفی هر گروه تعیین گردید و ضریب تبدیل غذایی هر پن محاسبه شد. پس از کشتار، عضلهی سینهی گروههای ذکر شده به مدت 12 روز در دمای یخچال نگهداری و هر 3 روز میزان اکسیداسیون لیپیدی مورد بررسی قرار گرفت. وزن نهایی بدن در گروههای دریافتکننده 25/0 و 5/0 درصد آویشن شیرازی در جیره به طور معنیداری بیشتر از گروه کنترل بود (05/0p<). در روز اول آزمایش بین گروههای مختلف تیمار، هیچ تفاوت معنیداری از نظر اکسیداسیون لیپیدها دیده نشد (05/0p>) ولی در سایر روزها گروههای دریافتکننده 5/0 و 1 درصد آویشن شیرازی در جیره به طور معنیداری اکسیداسیون کمتری نسبت به گروه کنترل نشان دادند (05/0p<). در نهایت با توجه به کاهش معنیدار وزن نهایی بدن در گروه دریافتکننده 1 درصد آویشن شیرازی در جیره، میتوان افزودن 5/0 درصد آویشن شیرازی در جیره را جهت افزایش زمان ماندگاری گوشت در یخچال بدون اثر سوء بر وزن بدن و بازده رشد جوجههای گوشتی توصیه نمود.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311420160201Oral administration of different level of Dunaliella salina on skin carotenoids and color of Heros serverusمقایسهی تجویز خوراکی غلظت های مختلف جلبک دونالیلا سالینا Dunaliella salina بر میزان کاروتنوئید پوست و رنگ ماهی سورم ( Heros serverus )52611301710.22055/ivj.2016.13017FAمجتبی علیشاهی0000-0003-1895-0230مسعود کرمی فرفارغ التحصیل دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20140719 Fish color is one of the most important indicators of marketing process in aquaculture. In this study, the effect of food supplementation with different level of <em>Dunaliella salina </em>on skin carotenoid level, skin and fins coloration in <em>H. serverus</em> were investigated. One hundred and eighty <em>H. severus</em> weighing 27±0.5g were randomly divided to four groups in triplicate: Groups 1 (G1) were fed with basal diet, group 2 (G2), group 3 (G3) and group 4 (G4) fed with basal diet supplemented with 50, 100 and 200 mg kg<sup>-1</sup> <em>D.salina</em>, respectively. Following 6 weeks administration of experimental foods, digital photos were taken from each group and skin samples were taken after euthanasia. Skin beta carotene rate as well as skin and fins coloration pattern were compared among groups (a*, b*, Hue, L* and Chroma). Results showed that skin beta carotene rate significantly increased in G2, G3 and G4 in comparison with control (P<0.05), and the highest rate was 4.06±0.45 mg kg<sup>-1</sup> in G4 . There was no significant difference recating to color indicators in skin area between the groups (P>0.05). In the fin area a* value significantly increased in G2 and G3 compare to control also Hue and b* value significantly decreased in G2 and G3 compare to control (P<0.05). Chroma value significantly increased in G3 compare to other groups (P<0.05). No significant difference were observed in L* value between the groups (P>0.05). Regarding to the availability and low cost of <em>D.salina</em> as well as possibility of its mass production, <em>D.salina</em> can be used as an natural source of carotenoid for improving color and carotenoid level in fish. رنگ ماهی به عنوان یکی از شاخصهای مهم در بازارپسندی و یکی از فاکتورهای تجاری در آبزی پروری به شمار میرود. در این تحقیق اثر تجویز خوراکی غلظتهای مختلف جلبک <em>دونالیلا</em> <em>سالینا</em> بر میزان بتاکاروتن پوست، رنگ پوست و بالههای ماهی سورم (<em>H.serverus</em>) مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور تعداد 180 قطعه ماهی با میانگین وزن (g5/0±27) به 4 تیمار در 3 تکرار تقسیم شدند: تیمار اول با غذای پایه فاقد جلبک دونالیلا ((G1 و سه تیمار دیگر به ترتیب با غلظت 50 (G2)، 100 (G3) و 200 (G4) میلیگرم جلبک <em>دونالیلا سالینا</em> در کیلوگرم خوراک، تغذیه شدند. بعد از 6 هفته تغذیه از ماهیهای هر تیمار عکس دیجیتال و نمونهی پوست تهیه گردید. میزان بتاکاروتن پوست و شاخصهای رنگ (Chroma, Hue, b*, a*, L* E* و ΔE) بین تیمارها مقایسه گردیدند. نتایج نشان داد که میزان بتاکاروتن در تمامی تیمارها افزایش معنیداری نسبت به تیمار شاهد داشت (05/0P<) و بیشترین میزان بتاکاروتن برابر 45/0±06/4 mg/kg مربوط به تیمار G4 بود. در ناحیهی تنه و باله شاخصهای (Chroma, b*, L*) تفاوت معنیداری بین تیمارها مشاهده نشد (05/0P>). در ناحیهی تنه شاخصهای (a*, ΔE, E*) افزایش و شاخص Hue کاهش معنیداری در تیمارهای (G3) و (G4) نسبت به تیمار شاهد نشان داد (05/0P<). در ناحیهی بالهها شاخصهای E* و a* در تیمارهای (G3) و (G4) افزایش معنیداری نسبت به تیمار شاهد داشت (05/0P<). میزان شاخص EΔ در تمامی تیمارها افزایش معنیداری نسبت به تیمار شاهد داشت (05/0P<)، که بیشترین میزان افزایش مربوط به تیمار (G4) بود. شاخص Hue در تیمار (G4) کاهش معنیداری نسبت به تیمار شاهد نشان داد (05/0P<). با توجه به قیمت مناسب، در دسترس بودن و امکان تولید وسیع، از این جلبک میتوان به عنوان یک منبع کاروتنوئید و مادهای برای بهبود رنگ در ماهی استفاده نمود.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311420160201The Study of Structure of Tissue ArgyrosomusHololepidotus’s Skin by Light and Electron Microscopicsمطالعه ساختار بافتی پوست میش ماهی(Argyrosomushololepidotus )بااستفاده ازمیکروسکوپ نوری والکترونی62771301810.22055/ivj.2016.13018FAحسن مروتیدانشگاه تهران0000-0003-0275-1636کاوه اسفندیاریدانشجوی PhD بافت شناسی مقایسه ای دانشگاه تهرانمحمد تقی شیبانیعضو هیات علمی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانزهرا طوطیانعضو هیات علمی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانJournal Article20150210 One of the most valuable fish in Persian Gulf, Oman Sea, and territorial (coastal) waters of Khozestan, a province in the southwest of Iran, is <em>Argyrosomus hololepidotus</em>. In fish, skin is the first line of defense against the external environment and furthermore makes possible natural physiological functions inside the body. In this study, six <em>Argyrosomus hololepidotus</em> were used for microscopic analyses. The samples were prepared from 0.5µm cuts from the fish dorsum and later they were dyed in toluidine blue, H & E, PAS, AB (pH=2.5) and AB (pH=2.5)-PAS. For transmission electron microscopic analyses, the samples were dehydrated and embedded in resin after primary and post-fixation. Later, cuts with the thickness between 50nm to 80nm were prepared and dyed in uranyl acetate. The result of the light microscopic analysis showed that the fish’s epidermis is composed from goblet, epithelial, and superficial-squamous cells. Their dermis contains spongiosum and compactum layers. The subcutis does not exist in some parts and it is thin in some parts. The results of the electron microscopic analyses showed that goblet cells include mucosal drops. The superficial squamous cells have micro ridges that keep in touch thorough tight junctions and the cytoplasm of epithelial epidermis cells has filaments that keep in touch via desmosomes. In addition, the result of histochemical analysis showed that goblet cells, superficial squamous cells and epithelial cells reacted positively to PAS and AB dyes with pH 2.5. میشماهی یکی از ارزشمندترین آبزیان خلیج فارس، دریای عمان و نیز سواحل خوزستان محسوب میشود. پوست به عنوان اولین سد دفاعی در مقابل محیط خارجی بوده و اعمال فیزیولوژیکی طبیعی داخل بدن را امکانپذیر میکند. در این پژوهش تعداد 6 قطعه میش ماهی مورد استفاده قرار گرفت و برای انجام مطالعات میکروسکوپی از ناحیهی پشتی بدن برشهایی به ضخامت 5 میکرون تهیه و مورد رنگآمیزی تولوئیدن بلو، H&E، PAS، AB (pH=2.5) و AB (pH=2.5)-PAS قرار گرفتند. برای مطالعات میکروسکوپ الکترونی نمونهها پس از ثبوت اولیه و ثانویه و آبگیری در داخل رزین آغشته گردیده و پس از تهیهی برشهای فوق نازک 50 تا 80 نانومتری به وسیلهی یورانیل استات و سیترات سرب رنگآمیزی گردیدند. نتایج حاصل از مطالعات میکروسکوپ نوری نشان داد که اپیدرم حاوی سلولهای جامی شکل، سلولهای اپیتلیالی و سلولهای سطحی سنگفرشی است. درم حاوی لایههای اسپونژیوزوم و کامپکتوم است. هیپودرم در برخی قسمتها وجود ندارد و در برخی قسمتها نازک است. نتایج حاصل از مطالعات میکروسکوپ الکترونی نشان داد که سلولهای جامی حاوی قطرات موکوس هستند. سلولهای سطحی سنگفرشی دارای میکروریج بوده و با اتصالات محکم با یکدیگر در تماساند. سیتوپلاسم سلولهای اپیتلیالی اپیدرم حاوی فیلامنت است که با اتصال دسموزوم با یکدیگر در تماس میباشند. همچنین نتایج مطالعات هیستوشیمی نشان داد که سلولهای جامی، سلولهای سطحی سنگفرشی و سلولهای اپیتلیالی اپیدرم به رنگهای PAS و AB با pH=2.5 واکنش مثبت نشان میدهند.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311420160201Determination of the serum copper level in urban and rural dogs of Ahvaz districtتعیین سطح سرمی مس در سگهای شهری و روستایی شهرستان اهواز78861301910.22055/ivj.2016.13019FAبهمن مصلی نژاددانشیار گروه علوم درمانگاهی دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهوازرضا آویزهاستاد گروه علوم درمانگاهی دانشکده دامپزشکی،دانشگاه شهید چمران اهوازمحمدرضا تابندهاستادیار گروه علوم پایه دانشکده دامپزشکی،دانشگاه شهید چمران اهواز0000-0003-3258-8550محمد راضی جلالیاستاد گروه علوم درمانگاهی دانشکده دامپزشکی،دانشگاه شهید چمران اهوازمهدی پورمهدیدانشیار گروه بهداشت و مواد غذایی دانشکده دامپزشکی،دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20140914 The present study was conducted to detect the level of serum copper concentration in urban and rural dogs in Ahvaz district, based on the biochemical analysis and atomic absorption spectrophotometery. This survey was accomplished on a group of 250 serum samples of clinically healthy urban and rural dogs with different ages between 2013 and 2014. The urban dogs were selected between referred cases to the Veterinary Hospital of Shahid Chamran University of Ahvaz and the rural dogs were categorized into four areas (north, east, west and south). Classification was made by age, sex, breed, region and diet. The studied dogs were divided into three groups based on age (3 years). The most breed distribution was Mixed (24%), German shepherd (21.6%), Terrier (18.4%), Spitz (11.2%) and Doberman pinscher (9.6%) in the urban dogs. The present results showed that the mean and standard deviation of serum copper concentration was 21.09±0.49 and 15.27±0.29 µmol/L in the urban and rural dogs respectively. Serum copper level was significantly higher in urban dogs than rural dogs (p<0.001) and also in small breeds than large breeds (20.59±4.86 versus 17.27±4.71µmol/L) (p<0.01). The mean of serum copper concentration was significantly higher (p<0.001) in dogs that had meat in their diet (20.64±5.05 versus 12.59±1.18 µmol/L) also. The mean and standard deviation of serum copper were in normal range in all samples (18.10±0.31; 95% CI: 17.16-19.04). Serum copper concentration did not show any significant differences in different age groups, gender and areas (p>0.05). This survey showed that the serum copper concentration was significantly higher in urban dogs than rural dogs and in small breeds than large breeds. It seems that, this study is the first research in dogs in Iran. مطالعهی حاضر، جهت تعیین سطح سرمی مس، در سگهای شهری و روستایی شهرستان اهواز، بر اساس آنالیز بیوشیمیایی و به روش اسپکتروفتومتری جذب اتمی انجام گردید. این تحقیق در فاصلهی بین سالهای 93-1392 بر 250 نمونه سرمی، از جمعیت سگهای شهری و روستایی به ظاهر سالم و در سنین مختلف صورت گرفت. سگهای شهری، از بین موارد ارجاعی به بیمارستان دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز انتخاب شده و سگهای روستایی به 4 منطقه (شمال، شرق، غرب و جنوب) تقسیم شدند. تقسیمبندی بر اساس سن، جنس، نژاد، منطقه و جیرهی غذایی انجام گردید. سگهای مورد مطالعه بر اساس سن به 3 گروه (کمتر از 1 سال، 1 تا 3 سال و بالای 3 سال) دستهبندی شدند. بیشترین انتشار نژادی در سگهای شهری عبارت بود از: مخلوط (24 درصد)، ژرمنشفرد (6/21 درصد)، تریر (4/18 درصد)، اشپیتز (2/11 درصد) و دوبرمن پینچر (6/9 درصد). نتایج حاضر نشان داد که میانگین و انحراف معیار غلظت مس سرم، در سگهای شهری و روستایی، به ترتیب 49/0±09/21 و 29/0±27/15 میکرومول در لیتر است. میزان مس سرم، به طور معنیداری در سگهای شهری بیشتر از روستایی (001/0>p) و در نژادهای کوچک بیشتر از بزرگ بود (86/4±59/20 در مقابل 71/4±27/17) (01/0p<). همچنین میانگین غلظت مس سرم در سگهایی که در جیرهی غذایی آنها گوشت وجود داشت به شکل معنیداری (001/0p<) بیشتر از آنهایی بود که در غذایشان از گوشت استفاده نشده بود (05/5±64/20 در مقابل 18/1±59/12). میانگین و انحراف معیار مس سرم، در تمام نمونهها در محدودهی طبیعی قرار داشت (04/19-16/17 ، 95% CI: ٌ، 31/0±10/18). غلظت مس سرم، تفاوت معنیداری را بین سن، جنس و مناطق مختلف در سگهای مورد مطالعه نشان نداد (05/0p>). این مطالعه نشان داد که غلظت مس سرم، به طور معنیداری در سگهای شهری بیشتر از روستایی و در نژادهای کوچک بیشتر از بزرگ بود. به نظر میرسد، مطالعهی حاضر اولین تحقیق در خصوص سطح سرمی مس در سگهای ایران به شمار میرود. دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311420160201Anatomical and radiography of the bones of the metapodial and digital regions in the one-humped camelکالبدشناسی و پرتونگاری استخوان های ناحیه قلم و انگشتان شتر یک کوهانه87971302010.22055/ivj.2016.13020FAعبدالواحد معربیدانشگاه شهید چمرانجمال نوری نژاددانشگاه شهیدچمران اهوازیزدان مظاهریدانشگاه شهید چمرانپریان منجزی بختیاریاهوازJournal Article20140623 Obtaining knowledge on radiographical and anatomical properties of the metacarpal/tarsal and the digital bones of the thoracic and the pelvic limbs in one-humped camel is important and necessary for diagnosis of diseases and abnormalities in order to provide effective and satisfactory treatments. The study aims were to access more details on radiographical and anatomical properties of the metacarpal/tarsal and the digits skeleton of the thoracic and pelvic limbs in one-humped camel. In present investigation, the distal extremities of the right and left thoracic and pelvic limbs (immediately below the carpal/tarsal joint) of five male one-humped camels were used following anatomical results were obtained: the presence of a plantar process on proximal extremity of the metatarsal bone, the presence of a deep and well-developed intertrochlear incisure of metacarpal/tarsal bones, an incomplete sagittal crest on the palmar or the planter surface of condyles, the absence of the accessory metatarsal-carpal bones, and absence of the distal sesamoid bone. In conclusion, although the anatomy of the metatarsal/carpal and the digits skeleton of the one-humped camel between the thoracic and the pelvic limbs shows great similarities and fewer differences, bony structures of this area in one-humped camel exhibit marked differences and fewer similarities with others domestic ruminates. Radiographic findings showed that the plantar process on the proximal extremity of the metatarsus bone which was noted on the lateral and dorsoplantar views differing from the metacarpal bones. The deep and well-developed intertrochlear incisures was observed on the dorsoplantar (palmar) views. Due to the lack of the presence of accessory metatarsal/carpal bones and distal sesamoid bone, the best views for examination this areas are the lateral and dorsoplantar (palmar) views. However, the oblique views of the metacarpophalangeal joints are necessary, because of the existence of proximal sesamoid bone. آگاهی از ویژگیهای کالبدشناسی و پرتونگاری استخوانهای ناحیهی قلم، انگشتان، اندامهای سینهای و لگنی شتر یک کوهانه در تشخیص بیماریها و ناهنجاریهای آنها جهت درمان مؤثر و رضایتبخش اندامهای سینهای و لگنی مهم و ضروری است. هدف از انجام این مطالعه، دستیابی به جزئیات رادیوگرافی و کالبدشناسی ساختارهای استخوانهای ناحیهی قلم و انگشتان شتر یک کوهانه بود. در این پژوهش از انتهای دیستال اندامهای سینهای و لگنی راست و چپ (بلافاصله بعد از مچ دست و مچ پای) پنج نفر شتر یک کوهانه نر استفاده شد. نتایج آناتومیکی به شرح زیر مشخص شد: وجود یک زائدهی کف پایی در انتهای پروگزیمال قلم اندام پایی، وجود شیار بین قرقرهای عمیق، وجود ستیغ سهمی ناقص در سطح کف دستی (کف پایی)، عدم وجود استخوانهای فرعی قلم و استخوان کنجدی دیستال. اگرچه آناتومی استخوانهای ناحیهی قلم و بندهای انگشتان شتر یک کوهانه تفاوتهای جزئی و شباهتهای بسیاری را بین اندامهای سینهای و لگنی نشان داد، اما این استخوانها در شتر یک کوهانه شباهتهای اندک و اختلافهای آشکاری را با سایر نشخوارکنندگان اهلی دارا بودند. نتایج رادیوگرافی مطالعهی حاضر نشان داد که استخوان اصلی قلم اندام لگنی به واسطهی وجود یک زائدهی کف پایی انتهای پروگزیمال که در نماهای جانبی و پشتی - کف پایی دیده میشود، از اندام سینهای قابل تمایز است. در نماهای پشتی کف دستی و پشتی کف پایی شیار بین قرقرهای عمیقی در استخوان قلم دیده شد. به دلیل عدم وجود استخوانهای فرعی قلم و استخوان کنجدی دیستال، نماهای جانبی و پشتی کف دستی (کف پایی) به عنوان بهترین حالت گماریها جهت این نواحی پیشنهاد میشود. ولی در ناحیهی مفصل قلمی- بند انگشتی، علاوه بر نماهای فوق، نماهای مایل به دلیل وجود استخوان کنجدی پروگزیمال ضروری بود. دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311420160201The Prevalence of Eimeria Species in Sheep in Zabol city, Iranبررسی شیوع گونههای آیمریا در گوسفندان شهرستان زابل981051302110.22055/ivj.2016.13021FAمحمد میرزاییدانشیار، گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید باهنر، کرمان- ایرانالهام ده مردهدانشگاه شهید باهنر کرمانحمید شریفیاستادیار، گروه بهداشت و مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید باهنر، کرمان- ایرانJournal Article20141005 The protozoan parasites species of Eimeria can cause coccidiosis in small ruminants including sheep. Coccidiosis is one of the most important economic and hygienic diseases in Iran and worldwide. Most livestock suffer from Eimeria species inducing coccidiosis during their economic life. Coccidiosis is the most common sheep disease among 6 months and younger lambs in the world. The present study was performed to determine the prevalence rate and diversity of <em>Eimeria</em> species among sheep population in Zabol, Iran. In the present study, faecal samples (approximately 3-5 gr) were obtained from the rectums of 420 sheep during four seasons of 2013-2014. The sheep were from three age groups (less than 6 months, 6-12 months and over 12 months old). Number of oocysts per gram of faeces (OPG) was determined by the standard McMaster technique. Identification of genus and species of oocysts was done on sporulation. The results showed an overall prevalence of 20% for coccidiosis. The species of Eimeria occurring in these sheep were also identified. The age of the sheep had a significant effect on the disease prevalence as well. Oocysts counts were significantly higher in animals of less than 6-months old (P<0.05). There was no significant difference in the prevalence of infection between male and female sheep (P>0.05). There was no significant difference in OPG between age and sex of sheep (P>0.05). The species of Eimeria and their prevalence were recognized as: <em>E. ahsata</em> (8.33%), <em>E. parva </em>(7.38%), <em>E.ovinoidalis </em>(3.57%) <em>E. pallida</em> (2.85%), <em>E. weybridgensis</em> (2.14%) <em>E. intricata </em>(0.95%). The results of this study showed Eimeriainfection as a prevalent infection in sheep, in Zabol, Iran. گونههای انگلی تکیاختهای متعلق به جنس آیمریا میتوانند سبب بیماری نشخوارکنندگان کوچک از جمله گوسفند شوند که به بیماری ناشی از این گونههای انگلی کوکسیدیوز اطلاق میگردد. کوکسیدیوز یکی از رایجترین بیماریهای رودهای گوسفندان جوان کمتر از شش ماه میباشد. شیوع آلودگی آن در تمام دنیا بالا میباشد و میتواند توسط گونههای مختلف آیمریایی ایجاد گردد. تحقیق حاضر به منظور تعیین میزان فراوانی و شناسایی تنوع گونههای آیمریا در بین جمعیت گوسفندان در زابل انجام شده است. برای انجام این تحقیق نمونه مدفوعی (5-3 گرم) از رکتوم 420 رأس گوسفند در طول چهار فصل سال 1392 گرفته شد. گوسفندان به سه گروه سنی تقسیم شدند، که شامل کمتر از 6 ماه، 12-6 ماه و بالاتر از 12 ماه بودند. تعداد اُاُسیست در هر گرم مدفوع با استفاده از روش شناورسازی مکمستر مورد بررسی قرار گرفت و اُاُسیستها برای شناسایی جنس و گونه انگل اسپروله شدند. بر اساس نتایج به دست آمده شیوع کلی آیمریا در این مطالعه 20 درصد (7/28-5/17CI= 95 درصد، 20 درصد) بود. سن گوسفندان روی شیوع آلودگی اثر معنیدار داشت. تعداد اُاُسیست به طور قابل توجهی در گوسفندان کمتر از 6 ماه بالاتر بود (5 0/0P<). اختلاف معنیداری از نظر شیوع عفونت بین گوسفندان نر و ماده وجود نداشت (05/0P>). اختلاف آماری معنیداری بین OPG (میانگین تعداد اُاُسیست در گرم مدفوع) با سن و جنس گوسفندان وجود نداشت (05/0P>). شش گونه آیمریا شامل: <em>آیمریا آهساتا</em> (33/8 درصد)، <em>آیمریا پاروا</em> (38/7 درصد)، <em>آیمریا اوینوئیدالیس</em> (57/3)، <em>آیمریاپالیدا</em> (85/2 درصد)، <em>آیمریا ویبرجنسیس</em> (14/2 درصد) و <em>آیمریا انترکاتا </em>(95/0 درصد) جدا شد. نتایج این بررسی نشان داد که آلودگی آیمریایی در گوسفندان شهرستان زابل شیوع دارد که این امر نشان دهندهی لزوم به کارگیری برنامههای کنترلی مناسب برای پیشگیری از این بیماری است.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311420160201Florfenicol effect on skeletal teratogenicity in rat embryoاثر فلورفنیکل روی ناهنجاری زایی اسکلتی در جنین موش صحرایی1061131299710.22055/ivj.2016.12997FAمحمود خاکساری مهابادیعضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهوازحسین نجف زادهدانشگاه شهید چمران اهوازمینا بارانی زادهدانشجوی دکتری دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20140930 Florfenicol is a broad-spectrum antibiotic that used in different diseases. There is no evidence for teratogenicity effect of florfenicol; the aim of this study was to evaluate the teratogenic effect of florfenicol on skeletal system of rat fetuses. This study was performed on 39 pregnant rats in 5 groups, including first group (control group) and 2-5 groups (test groups) that was received florfenicol at doses 100, 200, 400 and 800 mg/kg, respectively. The drug was administrated at 8<sup>th</sup> and 10<sup>th</sup> days of gestation intraperitoneally. The rats were euthanized and fetuses were collected at 20<sup>th</sup> day of gestation prior to calculation of weight and length. Then, they were stained by alizarin red- alician blue method. The stained skeletal system of the fetuses were eviscerated and cleaned before they investigated by stereomicroscope. Fetus absorption rate in 1-5 groups were 4.09%, 22.64%, 44.68%, 53.58% and 59.32%. Skeletal teratogenicities consist of cleft palate, sternum malformation, reduce limbs ossification of hind limb and fore limb, observed in 4<sup>th </sup>group (400 mg/kg florfenicol) were 11.53, 11.53 and also 11.53% and in 5<sup>th</sup> group (800 mg/kg florfenicol) 20.38, 12.50 and 37.50%. It is concluded that, florfenicol produced some tratogenic skeletal disorders including cleft palate, sternum malformation; reduce limbs ossification and fetus absorption doses-depended in rat fetuses. فلورفنیکل یک آنتیبیوتیک وسیعالطیف است که برای درمان بیماریهای مختلف به کار میرود. از آن جایی که مدرکی دال بر اثرات ناهنجاریزایی فلورفنیکل در دسترس نیست، هدف از مطالعهی حاضر بررسی اثرات ناهنجاریزایی فلورفنیکل در سیستم اسکلتی جنین موش صحرایی بود. این مطالعه روی 39 سر موش آبستن در 5 گروه انجام شد، گروه 1، گروه کنترل بوده و به ترتیب گروههای دوم تا پنجم فلورفنیکل را با دوز 100، 200، 400 و 800 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن دریافت نمودند. دارو در روز هشتم و دهم آبستنی به صورت داخل صفاقی تجویز شد. در روز بیستم آبستنی موشها آسانکشی شدند و پس از استحصال جنینها، قد و وزن آنها تعیین شد و با روش رنگآمیزی آلیزارین قرمز-آلیسین آبی رنگآمیزی شدند، سپس سیستم اسکلتی به وسیلهی دستگاه استریومیکروسکوپ بررسی شد. درصد جذب جنین در گروههای 1 تا 5 به ترتیب 09/4، 64/22، 68/44، 57/53 و 32/59 درصد بود. ناهنجاریهای اسکلتی مشاهده شده شامل شکاف کام، ناهنجاری جناغ و کاهش استخوانی شدن اندام حرکتی قدامی و خلفی بودند که در گروه 4 (mg/kg400 فلورفنیکل)، 53/11، 53/11 و 53/11 درصد و در گروه 5 (mg/kg800 فلورفنیکل)، 83/20، 50/12 و 50/37 درصد بود. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که فلورفنیکل به صورت وابسته به دوز سبب وقوع ناهنجاریهای سیستم اسکلتی از جمله شکاف کام، ناهنجاری جناغ، جذب جنین و کاهش استخوانی شدن اندام حرکتی قدامی و خلفی در جنین موش صحرایی میشود.دانشگاه شهید چمران اهوازنشریه دامپزشکی ایران1735-687311420160201Poisoning of dog by tebuconazole fungicide-a case reportمسمومیت حاد با قارچکش تبوکونازول در سگ ( گزارش موردی)1141191302210.22055/ivj.2016.13022FAمجید یارقلیکارشناس سازمان دامپزشکی کشورطاهره علی اصفهانیکارشناس مرکز تحقیقات سم شناسی دانشکده دامپزشکیشمسی السادات موسویمرکز تحقیقات سم شناسی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانامیر مهدی عرفانیکارشناس سازمان دامپزشکی کشورعلی بشیری دزفولیدانشجوی دکترای تخصصی سم شناسیمحمد باقر حاج کاظمیکارشناس سازمان دامپزشکی کشورمهدی حیدریکارشناس سازمان دامپزشکی کشورجمیله سالار آملیرئیس مرکز تحقیقات سم شناسی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران_
هیئت علمی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهرانJournal Article20141029 This case report surveys a six years old male dog which was perished in 2 hours. The clinical symptoms including depression, anorexia, diarrhea, severe thirst and foamy saliva was seen. Albeit the supportive treatment, the dog was perished. Formalin-fixed samples of liver and kidney were collected for pathological examination. Besides, for toxicological experiments the frozen gastric contents along with part of liver, heart, kidney, brain, spleen and blood experiments were sent to Toxicology Research Center of Veterinary Medicine School of Tehran University. Necropsy findings revealed the congested, dark and dehydrated organs. Histopathological studies showed bleeding, congestion and necrosis in kidney and liver tissues along with fatty changes in hepatocytes. According to the pinkish appearance of gastric contents, existence of carcass (possibly a crow) and wheat seeds imbedded with pink color, we speculated that the dog was probably poisoned by a fungicide. In toxicological examinations using gas chromatography method (GC-NPD), the cause of poisoning was revealed to be tebuconazole fungicide. This is the first report of tebuconazole intoxication in dogs in Iran. یک قلاده سگ نر 6 ساله از نژاد بومی، با علائم بالینی افسردگی، بیاشتهایی، اسهال، تشنگی شدید، خروج کف از دهان و بدون پاسخ به درمان حمایتی طی 2 ساعت، در یکی از شهرهای استان زنجان تلف شد. نمونههایی از اندامهای کبد و کلیهی حیوان به صورت فرمالینه برای آزمایش پاتولوژی و محتویات معده و بافتهای کبد، قلب، کلیه، مغز و طحال حیوان به صورت یخزده به مرکز تحقیقات سمشناسی و مسمومیتهای دامی دانشکدهی دامپزشکی دانشگاه تهران ارسال شد. در کالبدگشایی، اندامها تیره، پرخون و دهیدراته گزارش شده بود. مطالعات هیستوپاتولوژیک نشاندهندهی پرخونی، خونریزی و نکروز در بافتهای کبد و کلیه به همراه تغییر چربی در کبد بود. با توجه به وجود رنگ صورتی در محتویات معده و وجود گندمهای آغشته به رنگ صورتی، احتمال مسمومیت با یک نوع قارچکش که به وسیلهی بذر آلودهی کشاورزی به معده حیوان راه یافته بود را تقویت میکرد. در مرکز تحقیقات سمشناسی، با استفاده از روش گازکروماتوگرافی مجهز به دتکتور نیتروژن_فسفر (GC_NPD) جهت تعیین نوع مادهی سمی، عامل مسمومیت قارچکش تبوکونازول معرفی شد. این نخستین گزارش مسمومیت با تبوکونازول در سگ از ایران است.